از دوردست‌های تبعید

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت از دوردست‌های تبعید


سپاهان درب
علم کوه معروف به آلپ ایران
نشانی پایگاه‌های انتخاب رشته کنکور
گرانترین چک تاریخ فوتبال برای انتقال نیمار

در شبی که تمام بازیکنان تیم ملی والیبال ایران از اوج خود به دور بودند دفاع های وسط از تمام پست ها کم کار تر نشان دادند به طوریکه 4 دفاع وسط ایران یعنی محمد موسوی، مسعود غلامی، علی شفیعی و سامان فائری حتی یک امتیاز دفاع مستقیم هم نتوانستند به دست بیاورند تا کمی حمله حریف با اخلال رو به رو شود.

The Main Street Patriots movement organized a protest against US media outlets' coverage of news related to President Donald Trump.

داعش برای ما مانند سگی وحشی است و نه تنها به راحتی حساب آنها را خواهیم رسید، بلکه جواب اربابان آنها را هم می دهیم.

test

هر زمان صحبت از طراحی های اداری می شود ، همه به یاد رنگهای قهوه ای ، کرم و مشکی می افتند با همان مبلمان های منضبط و حال و هوای خشک. اغلب طراحان داخلی اینگونه فضاها نیز ، در تلاشند از این معیار دور نشوند و در طول طراحی آن را حفظ می نمایند.طراحی چهارچوب دارد، اما خلاقیت در آن سقفی ندارد. دست و پای خود را در طراحی نبندید.ذهن خود را رها کنید.خودتان را در فضایی که می خواهید طراحی کنید قرار دهید. نیازهای شما چیست ؟چگونه عملکرد بهتری درآن فضا خواهید داشت؟چه رنگی به شما پویش بالاتری میدهد؟فعالیت های شما در چه بستر حرکتی روان تر خواهد بود؟ کمی ساختار شکنی بد نیست،البته فراموش نکنید این پرواز دادن ذهن ، شما را از کاربری اصلی فضا دور نسازد. ذهن معمارانه خود را تربیت کنید در حیطه ایی که شما برایش تعریف می کنید قدم بزند و خلق کند. برای درک بهتر این مطلب تصاویر قبل و بعد از طراحی یک فضای اداری را مشاهده نمایید تا دریابید چگونه خلاقیت در استفاده از رنگ سبز و بافت چوب، یک فضای قدیمی و سرد را به دفتر کار گرم و دلپذیری بدل نموده

ادامه مقاله دکوراسیون داخلی فضاهای اداری را اینجا بخوانید

درباره نویسنده: شرکت فنی و مهندسی آتیه طراحان تاسیس 1387، در زمینه طراحی و اجرای سازه های معماری، دکوراسیون داخلی، طراحی و اجرای انواع نما، سقف کاذب. سازه های نمایشگاهی و همچنین اجرای تخصصی محصولات ساخت و ساز خشک(کناف) فعالیت دارد. شرکت با تیم طراحی با تجربه و گروه اجرایی متخصص و کار آزموده، همواره در تلاش است، طراحی های خلاقانه و زیبا را همراه با دقیق ترین برآوردها و محاسبات اجرایی هماهنگ نموده و در نهایت اثری را با بالاترین کیفیت ساختاری و بصری به نمایش درآورد. شعار آتیه طراحان همواره صداقت و اعتماد متقابل بوده و میباشد.

آدرس سایت: atidecor.com

اعتراضات جامعه پزشکی از "درحاشیه" و توقف تولید این سریال، گرچه در بادی امر خبر بدی برای عوامل آن محسوب می‌شود اما در باطن قضیه به نفع سازندگان آن است. "درحاشیه" سریال مبتذلی بود. و بیش از آنکه طنز آن بر فیلمنامه و نوع دیالوگ‌ها و موقعیتهای کمیک تکیه داشته باشد تنها بر لودگی بازیگران استوار بود. ما به چرخش دستها، کج کردن دهان، چپ کردن چشمهای بازیگران می‌خندیدیم یا شاید هم فکر می‌کردیم که باید بخندیم. از همان چند قسمت ابتدایی می‌شد حدس زد که سریالی که تنها بر لودگی کاراکترها تکیه دارد توان مداومت ندارد و از یک نقطه به بعد "تکرار"، مخاطبِ خسته را ناراضی‌تر از پیش می‌کند. و چه خوب که اعتراض جامعه پزشکی بهانه‌ای شد برای اتمام سریالی که دیگر حرفی برای گفتن نداشت...
ساخته‌ی مدیری علی رغم ابتذال موجود در آن، نکات خوبی را به ما آموخت. او به ما نشان داد که "نقد" آنچنان در جامعه اصالت و مطلوبیت دارد که ما مسامحه‌ورزانه چشم بر ابتذال و ضدارزشهایی که در لایه‌های زندگی تک‌تک کاراکترهای سریال مشهود بود ببندیم و تنها و تنها به دلیل نقدِ (بخوانید نشان دادن) رفتار و عملکرد بخشی از افراد جامعه از او سپاسگذار باشیم و از توقف تولید و پخش آن غمگین و متاسف. (برای نمونه به نامه سپاس جنبش عدالتخواه دانشجویی به مهران مدیری مراجعه بفرمایید). گم کردن سوراخ دعا، ما را به نقطه‌ای رسانده که برای حل معضلات عمیق جامعه دست به دامان ابزارهایی شده‌ایم که نوعاً ارتباط وثیقی با ریشه‌های ایجاد آن معضلات دارند.
 نتیجه اصالت دادن به دنیای بی‌روحِ مادی همان چیزی است که امروز در بخش گسترده‌ای از جامعه پزشکی مشاهده می‌کنیم و برای آن تاسف می‌خوریم. غالب اقشار جامعه گربه‌ای را که به گوشت دسترسی پیدا کرده سرزنش می‌کنند در حالیکه خود نیز در آرزوی رسیدن به آن است که در حال تلاش و فعالیتند. مدیری خودش نیز از همان طیفی است که در سریالش آنها را نقد می‌کند، با این تفاوت که او پزشک نیست! او نیز در قبال مبالغ هنگفت و آبرو و اعتباری که از صداوسیما دریافت کرده است سریالی تولید کرده که به جرات میتوان گفت از مبتذلترین تولیدات سیما در چند سال اخیر است. سریالی که تلاشی است - خواسته یا ناخواسته- در جهت ارائه شیوه‌های زندگی مبتذل و سخیف چند کاراکتر لوده و بی‌مایه، که از صدر تا ذیل آن کوچکترین سنخیتی با شیوه زندگی مطلوب دینی ما ندارد.

خرید بک لینک


در استانها جمعیت به گونه‌ای پراکنده شده است که سهم جمعیت روستاها به نسبت جمعیت مرکز استان و شهرهای بزرگ درصد کمی است. از آن طرف نوع نیازها و طرز تفکر و شیوه زندگی شهرنشینان تفاوت بسیار قابل توجهی با جمعیت روستایی دارد. با توجه به این نسبت پراکندگی جمعیت و تفاوت در شیوه زندگی، «طرح استانی شدن انتخابات» در معنای اصلی، یعنی تحمیل نیازها و خواست‌های جامعه شهری به جمعیت روستایی. بدین ترتیب سهم مجلس از نمایندگانی که با فرهنگ روستایی (در مقابل فرهنگ شهری) خو گرفته و مناسب‌ترین گزینه برای انتخاب قشر روستایی به عنوان نماینده خود هستند به احتمال قوی نزدیک به صفر خواهد بود.
در جامعه‌ای که "توسعه" دغدغه اصلی و هدف عمده‌ی آن باشد این نحوه انتخابات بسیار مطلوب است از این نظر که با توجه به بیرون آمدن نمایندگانی از دل جامعه‌ی خو گرفته به توسعه غربی، قطعاً جهت‌گیری مجلس و کشور بیش از پیش به سمت توسعه شهرها و "شهر" شدن روستاها خواهد رفت. فلاکتی که انسان شهرنشین بواسطه صنعت و درگیر شدن در تسلسل ابزارگرایی دچار گشته تدریجاً به عنوان نسخه پیشرفت در حال پیچیده شدن برای روستا و جامعه روستایی است. در این نوع نگرش روستاها و شهرهای کوچک به میزان فاصله از توسعه‌ی مطلوب شهری، عقب‌مانده نامیده می‌شوند فلذا برای رهایی آنها از این منجلاب، جمهوری اسلامی با نسخه نجاتبخشِ "توسعه" به یاری‌شان خواهد شتافت و روستاها را در آینده‌ای نزدیک به شهرهایی با امکاناتی کمتر تبدیل خواهد کرد (کما اینکه این اتفاق برای بسیاری از روستاهایمان از ابتدای انقلاب تدریجاً واقع شده است). انسان روستایی با سبک زندگی سنتی هیچ سنخیتی با شهریِ مدرن و نیمه مدرن ندارد، با این وجود او عملاً در ساختارهای قانون‌گذاری سهمی برای نوع نگرش خود نمی‌بیند. این طرح خواسته یا ناخواسته در ادامه همان روندی است که از بعد از انقلاب قصد دارد به نام توجه به محرومین و به نام توسعه، روستاها را با ورود اقتضائات زندگی مدرن همچون برق و صنایع مختلف و آسفالت و... به شهرهای رفاه‌زده کنونی نزدیک کند تا آنها را به زعم خود از عقب‌ماندگی و فلاکت برهاند!


امروز اگر گذرتان به روستاها افتاد شاید دیگر اثرات کوچکی از سبک زندگی باشکوه سنتی که پیوند وثیقی با طبیعت داشت بیابید. "روستاییِ شهری" شاید نام خوبی برای اغلب روستاییان امروز ما باشد. زندگی شهری اهلش را می‌خواهد و روستاییان ما امروز به لطف انقلاب تا مراتب بالایی این اهلیت را دریافته‌اند.

خرید بک لینک

فرهنگ و کار فرهنگی مانند بسیاری امور دیگر از دستبرد بشر قشری‌نگرِ امروز دور نمانده است. این پدیده نیز به مانند امور دیگر در حصار تنگ تمایلات نفسانی بشر محدود گشته است. ما آن را هم تقلیل دادیم. آن را تنها در دایره آنچه „لذت„ را برای ما به ارمغان آورد تصویر کردیم. کار فرهنگی عمدتاً در چارچوب توسل به هنرهای بی‌هنرِ جدید و بکارگیری ابزارهای مادی تعریف گشت تا شاید از این طریق و به این بهانه جوامع غربزده‌ای که نمیتوانند از  سنت دینی خویش جدا گردند از قافله‌ی دامن زدن به غفلت بشر عقب نمانند.
با این نگاه کار فرهنگی همان ارضای نفسانیات و کسب لذت است منتها با ظاهری متعهدانه‌تر! در این نگاه دیگر جلسه اخلاقِ اساتید اخلاق کاری فرهنگی محسوب نمی‌شود زیرا او فیلم نساخته٬ آلبوم موسیقی روانه بازار نکرده٬ برنامه تلویزیونی تولید نکرده است تا میل‌ها و هواهای بشر را پاسخ گوید و به او لذتی زودگذر بدهد. آن جلسه اخلاق کار فرهنگی نیست زیرا برای بهره از آن باید از تعلقات دنیوی رهیده شوی؛ و این برای انسان جدید یعنی مرگ. کار فرهنگی یعنی ایجاد سرگرمی برای بشر٬ یعنی پذیرفتن هر آنچه میتواند به انسان لذت بدهد. اگر کار فرهنگی به معنیِ توجه انسان‌ها به وحدت و دوری از کثراتِ عالم باشد٬ ما آن را پس می‌زنیم زیرا با نیازهای نفسانی ما همخوانی ندارد. هرکس هر حوزه‌ای را که مورد پسند نفس خویش دید آن را مصداقی برای کار فرهنگی می‌داند حتی اگر آن عمل٬ نقد فیلم باشد!
غایت این کار فرهنگی غفلت تام بشر و نیز دوری او از حقیقتی است که در هیچیک از این هنرهای تهی اما پرمدعا نمی‌گنجد و بلکه موجب قلب آن می‌گردد. فرهنگ و کار فرهنگی را خود با دست خود تقلیل دادیم و خرد و سطحی کردیم و اکنون خود نیز گیج و سرگردان میان میدان ایستاده‌ایم بدون اینکه به سوی حقیقت رو کنیم. هنوز هم با لجبازی کودکانه‌ای راه هدایت جامعه را از مسیر هنرهای جدید میبینیم و هنوز هم والاترین اهدافمان در برگزاری „عمار„ و دور ریختن هزاران صفحه کاغذ به نام „نشریه„ و نقد فیلم‌های جشنواره خلاصه می‌شود. 
ما تا زمانی که در وضع اکنون خود تفکر نکنیم و نسبت خود را با بسیاری از پدیده‌های پیرامونی خود روشن نکنیم همچنان اهداف و راهی که باید برویم را در هیاهوی دور خود چرخیدن‌ها و به جایی نرسیدن‌ها گم می‌کنیم. با این وضع٬ تلاش برای هدایت جامعه حاصلی جز کارهایی سطحی و موقتی و بدون حاصل در برندارد و بیشتر از هر چیز موجب بسط همان چیزی می‌شود که برای محو و زدودن آن وارد میدان گشته‌ایم.

خرید بک لینک


قصه‌ی پر غصه‌ی این روزگاران و آدم‌هایش قصه‌ی درد و رنج و جفا و نامردمی‌هاست. با استدلال و منطق و آمار و رقم سخن گفتن‌ها و نوشتن‌ها را بگذاریم برای همان آمارسازانِ اخلاق‌مدارِ همیشه در صحنه. 
یاران! آمارها را بسوزانید٬ استدلالها را دفن کنید٬ از اخبار و مقالات و یادداشت‌ها و تیتر یک‌ها سخنی به میان نیاورید. قلم‌ها را بشکنید٬ کاغذها را آتش زنید٬ لب‌ها را بدوزید و چشم‌ها را برهم‌نهید. اینجا تنها از درد بگویید٬ از زخم‌های ناجوانمردان بگویید٬ از دروغ و دغل و تهمتِ کَهان و مهان بگویید... 
پوست را واگذارید و مغز را دریابید٬ مَرکب را وانهید و جاده را بنگرید٬ گرگ را رها کنید و شبان را نهیب زنید. الا یا اشباه الرجال و لا رجال! ای مردنمایانِ نامرد! ای رسانه‌های هرزه‌درای هرزنویسِ هرزه‌نگار! اُف بر تیترهای مسموم‌تان؛ این „میخ محکم دستگاه قضا بر زمین فساد„ نیست. این میخی است بر چشمان اخلاق میخی است بر سینه‌ی عدالت. همان عدالتی که دغدغه حفظ آبروی م-ه‌های صورت شطرنجی را دارد اما نام بقایی‌های هنوز متهم را در رسانه‌ها جار می‌زند تا عبرتی باشد برای هرکس که با آن نیست! مملکت را چه شده است وقتی سخن دولتمردانش سبّ احمدی‌نژاد است٬ صفحه نخست روزنامه‌هایش استهزا و تحریف اوست٬ مملکت را چه شده است وقتی رسانه ملی‌اش چشم بر وجنات کرسنت و فسادهای بزرگ مرتبط با دولت کنونی بسته است ولی یک بازداشتی را به سبب نزدیکی به رئیس دولت قبل بدون مضایقه از بردن نامش و قاب کردن تصویرش تیتر اخبار می‌کند؟ مگر او خانواده و آبرو و زن و فرزند ندارد؟ مگر او.... چه می‌گویم؟ اصلا چه اهمیتی دارد این مسائل٬ وقتی او از نزدیکان احمدی‌نژاد است. او محکوم به مرگ است!
بنگرید جمهوری اسلامی را که از درجه‌بندی شهروندان نیز پا فراتر گذاشته و به درجه بندی مسئولین و سیاستمداران رسیده است! رجل سیاسی ما در کل به دو دسته تقسیم می‌شوند آنان که نسبتی با رئیس جمهور سابق دارند و آنان که ندارند! او که دارد محکوم به نیستی است. چون پای از حدود عدالتِ یقه‌سفیدهای شکم‌برآمده فراتر گزارده است. و سفره رنگینِ السابقون را بر هم زده است...
اما چه کسی می‌داند که فرجام این قصه تلخ چیست. چه کسی می‌داند که علمدارِ این اَلَم چه وقت علم بر زمین خواهد انداخت. چه کسی می‌داند صبح چه وقت خواهد رسید؛ الیس الصبح بقریب؟ یقینا این آسیا به همین منوال نخواهد چرخید٬ و یقینا مکر امویِ اصحاب دنیا روزی به خودشان بازخواهد گشت... آن روز نزدیک است... و مَکَرو مَکَرَ الله و اللهُ خیرُ الماکِرین.

خرید بک لینک


واکنش‌هایی که به سخنان اخیر آیت‌الله سبحانی (در باب اهمیت پرداختن به بدحجابی نسبت به رباخواری) در شبکه‌های اجتماعی عمدتا از سوی طیف مذهبی انجام گرفت٬ به هیچ عنوان یک اتفاق جزئی و کم‌اهمیت نیست. این واکنشها که غالباً در کسوت‌هایی نظیر نقدهای عامیانه٬ هجو٬ تمسخر و...رخ نمایاند در واقع حاصل مجموعه عواملی است که دست در دست هم در طول سالیان٬ تربیت انسانی را منجر گردیده که همواره و در هر رخدادی خود را مُحِق در «اهمیت دادن» و «بیانِ» تراوشات ذهنی و وهمیات خویش به نام «این نظر من است» می‌داند. این انسان به خویش و تمنیات خویشتن اصالت می‌دهد و آن را محور همه چیز می‌داند. سیستم آموزشیِ پرمدعا و احمق‌پرورِ امروز٬ در نهایت انسانی تربیت می‌کند متکبر و مغرور و خودبرتربین. انسانی که به صِرف چند سال خواندنِ چند کاغذپاره‌ی ترجمه‌ای و قاب کردن یک مدرک فکسنی در گوشه دیوار٬ به خود لقب «علامه دهر» می‌دهد و خود را آنچنان صاحب‌نظر می‌بیند که حتی نظراتِ اسلام شناسان در باب دین را ناصواب بداند و انکار کند و به سخره بگیرد. این انسان علاوه بر سیستم آموزشی کودک‌پرور٬ ماحصل حداقل یک پدیده‌ی دیگر به نام فضای مجازی و پدیده‌ی جدیدترِ شبکه‌های اجتماعی است؛ پدیده‌ای که رشد روزافزون آن٬ روند پرورش چنین بشری را به شدت سرعت بخشیده است. در «شبکه‌های اجتماعی» انسان جایگاه و موقعیتی در برابر خود می‌بیند که جواز حیات مجازی او را در گرو بیان نظرات و آراءِ خُرد و کلان و کال و رسیده و مرتبط و غیرمرتبط و جدی و غیرجدیِ او قرار داده است. او باید نظر بدهد تا بماند و پذیرفته شود. فلذا شما ملاحظه می‌کنید که حتی در مطالب پیچیده‌ی فقهی یا عرفانی٬ حضور نظراتی با مطلعِ „البته نظر من اینست...„ و مشابهات آن از سوی کسانی که کمترین فهمی در این زمینه ندارند به وفور یافت می‌شود. مجموع این عوامل چنین انسانی را تولید و تربیت کرده و می‌کند. این است که اگر آیت‌الله سبحانی با پنجاه شصت سال تحصیل فقه شیعی و کوشش در راه شناخت اسلام٬ در باب حکمی از دین نظر خویش را ابراز کند٬ با جوانک‌هایی روبرو می‌شود که با زیر بغل زدنِ مغلمه‌ای از وهمیات و چرندیاتِ ذهنی و چند روایت که در هر دکانی یافت می‌شود او را به ریشخند و تمسخر می‌گیرند و سنگ جهالت و نافهمی بر پیشانی او می‌زنند؛ گو اینکه آیت‌الله تا به حال به چنین آیات و روایاتی برنخورده و آنها را در طول این چند ده سال تحصیل و تدریس از نظر نگذرانیده است! 
از چنین سیستم احمق‌پروری پرورشِ چنین همیشه مدعیانِ یاوه‌گویی هیچ بعید نیست٬ و البته بماند که همین سخنانِ آیت‌الله دستخوش چه تحریف‌ها و بدفهمی‌هایی نیز شده است. در این میان اگر قرار به نقد هم باشد٬ کسی می‌تواند شایستگی نقد و نقادی به این دست اظهارات را داشته باشد که حداقلیات دین را بشناسد و چندین سال در فضای فقه و فقاهت نفس کشیده باشد و با ادبیات آن آشنایی داشته باشد نه چند جوجه دانشجوی کوتوله‌ی قشری‌نگر.
اشخاصی چنین که فکر می‌کنند مذهبی هستند و در برابر هر سخن از علما که با فهم اندکشان نمی‌خواند موضع می‌گیرند و اعلام رأی و نظر و البته تمسخر می‌کنند٬ بد نیست نگاهی به سراپای آکنده از غرور و نخوت و جهالت و کم‌مایگیِ خویش بیندازند تا شاید جایگاه خود را بشناسند و وسعت فکر و اندیشه خویش را دریابند.
برترین توصیه به این اشخاص همان گفته‌ی حافظ علیه الرحمه است آنجا که فرمود: „ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...„ دوستان! عرصه پرواز و حدود جولان خود را بشناسید.

خرید بک لینک


صفحات سایت
i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/