اعتراضات جامعه پزشکی از "درحاشیه" و توقف تولید این
سریال، گرچه در بادی امر خبر بدی برای عوامل آن محسوب میشود اما در باطن
قضیه به نفع سازندگان آن است. "درحاشیه" سریال مبتذلی بود. و بیش از آنکه
طنز آن بر فیلمنامه و نوع دیالوگها و موقعیتهای کمیک تکیه داشته باشد تنها
بر لودگی بازیگران استوار بود. ما به چرخش دستها، کج
کردن دهان، چپ کردن چشمهای بازیگران میخندیدیم یا شاید هم فکر میکردیم که
باید بخندیم. از همان چند قسمت ابتدایی میشد حدس زد که سریالی که تنها بر
لودگی کاراکترها تکیه دارد توان مداومت ندارد و از یک نقطه به بعد "تکرار"،
مخاطبِ خسته را ناراضیتر از پیش میکند. و چه خوب که اعتراض جامعه پزشکی
بهانهای شد برای اتمام سریالی که دیگر حرفی برای گفتن نداشت...
ساختهی مدیری علی رغم ابتذال موجود در آن، نکات خوبی را به ما آموخت. او به ما نشان داد که "نقد" آنچنان در جامعه اصالت و مطلوبیت دارد که ما مسامحهورزانه چشم بر ابتذال و ضدارزشهایی که در لایههای زندگی تکتک کاراکترهای سریال مشهود بود ببندیم و تنها و تنها به دلیل نقدِ (بخوانید نشان دادن) رفتار و عملکرد بخشی از افراد جامعه از او سپاسگذار باشیم و از توقف تولید و پخش آن غمگین و متاسف. (برای نمونه به نامه سپاس جنبش عدالتخواه دانشجویی به مهران مدیری مراجعه بفرمایید). گم کردن سوراخ دعا، ما را به نقطهای رسانده که برای حل معضلات عمیق جامعه دست به دامان ابزارهایی شدهایم که نوعاً ارتباط وثیقی با ریشههای ایجاد آن معضلات دارند.
نتیجه اصالت دادن به دنیای بیروحِ مادی همان چیزی است که امروز در بخش گستردهای از جامعه پزشکی مشاهده میکنیم و برای آن تاسف میخوریم. غالب اقشار جامعه گربهای را که به گوشت دسترسی پیدا کرده سرزنش میکنند در حالیکه خود نیز در آرزوی رسیدن به آن است که در حال تلاش و فعالیتند. مدیری خودش نیز از همان طیفی است که در سریالش آنها را نقد میکند، با این تفاوت که او پزشک نیست! او نیز در قبال مبالغ هنگفت و آبرو و اعتباری که از صداوسیما دریافت کرده است سریالی تولید کرده که به جرات میتوان گفت از مبتذلترین تولیدات سیما در چند سال اخیر است. سریالی که تلاشی است - خواسته یا ناخواسته- در جهت ارائه شیوههای زندگی مبتذل و سخیف چند کاراکتر لوده و بیمایه، که از صدر تا ذیل آن کوچکترین سنخیتی با شیوه زندگی مطلوب دینی ما ندارد.
ساختهی مدیری علی رغم ابتذال موجود در آن، نکات خوبی را به ما آموخت. او به ما نشان داد که "نقد" آنچنان در جامعه اصالت و مطلوبیت دارد که ما مسامحهورزانه چشم بر ابتذال و ضدارزشهایی که در لایههای زندگی تکتک کاراکترهای سریال مشهود بود ببندیم و تنها و تنها به دلیل نقدِ (بخوانید نشان دادن) رفتار و عملکرد بخشی از افراد جامعه از او سپاسگذار باشیم و از توقف تولید و پخش آن غمگین و متاسف. (برای نمونه به نامه سپاس جنبش عدالتخواه دانشجویی به مهران مدیری مراجعه بفرمایید). گم کردن سوراخ دعا، ما را به نقطهای رسانده که برای حل معضلات عمیق جامعه دست به دامان ابزارهایی شدهایم که نوعاً ارتباط وثیقی با ریشههای ایجاد آن معضلات دارند.
نتیجه اصالت دادن به دنیای بیروحِ مادی همان چیزی است که امروز در بخش گستردهای از جامعه پزشکی مشاهده میکنیم و برای آن تاسف میخوریم. غالب اقشار جامعه گربهای را که به گوشت دسترسی پیدا کرده سرزنش میکنند در حالیکه خود نیز در آرزوی رسیدن به آن است که در حال تلاش و فعالیتند. مدیری خودش نیز از همان طیفی است که در سریالش آنها را نقد میکند، با این تفاوت که او پزشک نیست! او نیز در قبال مبالغ هنگفت و آبرو و اعتباری که از صداوسیما دریافت کرده است سریالی تولید کرده که به جرات میتوان گفت از مبتذلترین تولیدات سیما در چند سال اخیر است. سریالی که تلاشی است - خواسته یا ناخواسته- در جهت ارائه شیوههای زندگی مبتذل و سخیف چند کاراکتر لوده و بیمایه، که از صدر تا ذیل آن کوچکترین سنخیتی با شیوه زندگی مطلوب دینی ما ندارد.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .