ما در این سی چهل سال بعد از انقلاب بسیار بسیار خود را درگیر مسائلی
کردیم و برای حل و فصل آنها توان مصروف نمودیم که در یک نگاه کلان٬ اهمیت
پرداختن به آنها را اکنون میتوانیم بسیار اندک توصیف کنیم. صرف کردن زمان و
توان برای مسئلهی حضور جماعت نسوان در ورزشگاه یکی از آنهاست. مقصود٬ کم
اهمیت بودنِ خود این مسئله نیست بلکه کم اهمیت بودنِ پرداختن به آن است٬ و
بین این دو تفاوت است. نمیتوان از ابتدا بر تحقق چیزی پای فشرد و در میانه
از پدیدآمدنِ نتایج قهریِ آن ممانعت کرد و آنها را برنتافت. نمیتوان
درختی کاشت و شاخههای آن را برید. این شاخهها و برگها از نتایج این کشت
است و درخت حتی با تلاش شبانهروزی و سعی و تلاشِ مداوم ما باز هم از
شاخههایش نمیگذرد چون درخت و شاخه از هم جدا نیست!
ما عادت کردهایم برای بهره از هر چیز٬ تصویری کاریکاتوری از آن
بسازیم و آن را آنطور که هست نخواهیم. همین تلاش بلاهتآمیز است که این همه
درگیریها و معضلات بیهوده برای ما در طی این سالها پدید آوردهاست.
اساساً جوامعی که تکلیف خود را نمیدانند و بین دو امرِ متعارض سرگردانند و
در خود با هر یک نسبتی احساس میکنند همیشه درگیرِ این تلاشهای
بلاهتآمیز هستند. وقتی سالهاست چنان بر حضور در اجتماعِ جامعهی بانوان
تاکید کردیم که از خود مدعیانش نیز پیش افتادیم. و تولیدات و تبلیغات
تلویزیونی و سخنرانیهای مسئولین و رویکرد حکومت به طرز شتابندهای
زمینهها و بستر این حضور را در دانشگاهها و محیط کار فراهم نمود نبایستی
از نتایج و ثمراتِ تبعیِ آن جا خورد. وقتی جمعیتی را طوری بار آوردیم و
تربیت نمودیم که تقدس اجتماع و تحصیلات آکادمیک و اصالت کار در بیرون منزل
برای او از بدیهیات زندگی شمرده شد دیگر نمیتوان این رشته را قطع کرد. زن و
دختری که این طور زندگی برای او ترسیم شد و به آن خو گرفت٬ وقتی همه جا با
سلام و صلوات حضور یافت و ناگهان درِ ورزشگاهها را به روی خود بسته دید
احساس تضاد و تناقض میکند. همچنان که مسئولین و ما نیز بایستی طبعا به
چنین احساسی برسیم. اگر نرسیدیم گیرِ کار در جای دیگری است.
فرعی بودن و بیهوده بودن دعوای حضور بانوان در ورزشگاه نافی اهمیت خود
مسئله و آسیبها و آفات آن نیست. منتها نکته این است که این چیزی است که
خودمان خواستیم. ما نمیتوانیم وقتی خودمان تمام زمینهها و مقدمات را با
طیب خاطر فراهم کردیم٬ ثمرات آن را سرکوب کنیم. این احساس تناقضها که در
افراد شکل میگیرد با بگیر و ببند رفع نمیشود. این چیزی است که خودمان از
سالها قبل کلنگش را بر زمین زدهایم. کارهایی را که نبایستی انجام میدادیم
را با امیدهای واهی شروع کردیم و با ممانعت از چند چیز ظاهری و سطحی گمان
بر اسلامی بودن آن داریم. وقتی زنان مسلمان و خواهران و مادرانِ من و شما
از خانهها بیرون کشیدهشدند و به اجتماع و محیطهای کار سرریز گردیدند
دیگر ترس و واهمه از عواقب آن بیهوده است. قطعا هر مسلمانی از جمله بنده از
باز شدن درب ورزشگاهها به روی زنانِ [عمدتاً لاقید] ناراحت میگردد اما
سخن این است که خود را مسخره نکنیم این اوضاع و شرایط شاید ناخواسته باشد
اما قطعا خودساخته است. اگر این مسیر را میخواهید همین را ادامه دهید٬ هم
خدا را و هم خرما را داشتن با هم قابل جمع نیست٬ پس لطفاً بیهوده تلاش
نکنید!
پن: اقتضای نوشته سخن در باب حسن و قبح و نفی و اثباتِ مسئلهی حضور زنان در اجتماع نبوده است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .