واکنشهایی که به سخنان اخیر آیتالله سبحانی (در باب اهمیت پرداختن
به بدحجابی نسبت به رباخواری) در شبکههای اجتماعی عمدتا از سوی طیف مذهبی
انجام گرفت٬ به هیچ عنوان یک اتفاق جزئی و کماهمیت نیست. این واکنشها که
غالباً در کسوتهایی نظیر نقدهای عامیانه٬ هجو٬ تمسخر و...رخ نمایاند در
واقع حاصل مجموعه عواملی است که دست در دست هم در طول سالیان٬ تربیت انسانی
را منجر گردیده که همواره و در هر رخدادی خود را مُحِق در «اهمیت دادن» و
«بیانِ» تراوشات ذهنی و وهمیات خویش به نام «این نظر من است» میداند. این
انسان به خویش و تمنیات خویشتن اصالت میدهد و آن را محور همه چیز میداند.
سیستم آموزشیِ پرمدعا و احمقپرورِ امروز٬ در نهایت انسانی تربیت میکند
متکبر و مغرور و خودبرتربین. انسانی که به صِرف چند سال خواندنِ چند
کاغذپارهی ترجمهای و قاب کردن یک مدرک فکسنی در گوشه دیوار٬ به خود لقب
«علامه دهر» میدهد و خود را آنچنان صاحبنظر میبیند که حتی نظراتِ اسلام
شناسان در باب دین را ناصواب بداند و انکار کند و به سخره بگیرد. این انسان
علاوه بر سیستم آموزشی کودکپرور٬ ماحصل حداقل یک پدیدهی دیگر به نام
فضای مجازی و پدیدهی جدیدترِ شبکههای اجتماعی است؛ پدیدهای که رشد
روزافزون آن٬ روند پرورش چنین بشری را به شدت سرعت بخشیده است. در
«شبکههای اجتماعی» انسان جایگاه و موقعیتی در برابر خود میبیند که جواز
حیات مجازی او را در گرو بیان نظرات و آراءِ خُرد و کلان و کال و رسیده و
مرتبط و غیرمرتبط و جدی و غیرجدیِ او قرار داده است. او باید نظر بدهد تا
بماند و پذیرفته شود. فلذا شما ملاحظه میکنید که حتی در مطالب پیچیدهی
فقهی یا عرفانی٬ حضور نظراتی با مطلعِ „البته نظر من اینست...„ و مشابهات
آن از سوی کسانی که کمترین فهمی در این زمینه ندارند به وفور یافت میشود.
مجموع این عوامل چنین انسانی را تولید و تربیت کرده و میکند. این است که
اگر آیتالله سبحانی با پنجاه شصت سال تحصیل فقه شیعی و کوشش در راه شناخت
اسلام٬ در باب حکمی از دین نظر خویش را ابراز کند٬ با جوانکهایی روبرو
میشود که با زیر بغل زدنِ مغلمهای از وهمیات و چرندیاتِ ذهنی و چند روایت
که در هر دکانی یافت میشود او را به ریشخند و تمسخر میگیرند و سنگ جهالت
و نافهمی بر پیشانی او میزنند؛ گو اینکه آیتالله تا به حال به چنین آیات
و روایاتی برنخورده و آنها را در طول این چند ده سال تحصیل و تدریس از نظر
نگذرانیده است!
از چنین سیستم احمقپروری پرورشِ چنین همیشه مدعیانِ یاوهگویی هیچ
بعید نیست٬ و البته بماند که همین سخنانِ آیتالله دستخوش چه تحریفها و
بدفهمیهایی نیز شده است. در این میان اگر قرار به نقد هم باشد٬ کسی
میتواند شایستگی نقد و نقادی به این دست اظهارات را داشته باشد که
حداقلیات دین را بشناسد و چندین سال در فضای فقه و فقاهت نفس کشیده باشد و
با ادبیات آن آشنایی داشته باشد نه چند جوجه دانشجوی کوتولهی قشرینگر.
اشخاصی چنین که فکر میکنند مذهبی هستند و در برابر هر سخن از علما که
با فهم اندکشان نمیخواند موضع میگیرند و اعلام رأی و نظر و البته تمسخر
میکنند٬ بد نیست نگاهی به سراپای آکنده از غرور و نخوت و جهالت و
کممایگیِ خویش بیندازند تا شاید جایگاه خود را بشناسند و وسعت فکر و
اندیشه خویش را دریابند.
برترین توصیه به این اشخاص همان گفتهی حافظ علیه الرحمه است آنجا که
فرمود: „ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...„ دوستان! عرصه پرواز و حدود
جولان خود را بشناسید.